مقصود از خاتمیت این است که پس از رسول گرامی، دیگر پیامبری نخواهد آمد و باب وحی تشریعی به روی بشر بسته شده است و همچنین بر هیچ انسانی، وحیی که حامل تشریع حکمی و تعیین تکلیفی و تحلیل حرامی یا تحریم حلالی باشد, فرود نخواهد آمد...
هرکس مدعی آن باشد که از جانب خدا در مورد احکام الاهی به او وحی شده, و احکام جدید و بیسابقهای را که در شریعت پیامبر اسلام نبوده است، بر او نازل شدهاست ، چنین فردی مشتبه یا مغرض, و از نظر مسلمانان منکر اصل ضرور دینی است. از طرف دیگر, قرآن مجید از اکمال دین در قرآن خبر داده است؛ آن جا که میفرماید:
الیَوْم أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینکُمْ وَأَتْمَمتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً.(مائده(5):3).
امروز دین شما را کامل, و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را در جایگاه آیین جاودان پذیرا شدم.
کمال دین در این است که کلیه مسائل مربوط به آن اعم از اصول و فروع بر پیامبر گرامی نازل شده و او نیز به گونهای در اختیار امت قرار داده است.
تعلیمات پیامبران، بصورت تدریجی و با توجه به استعداد جوامع بشری در هر دوره نازل شده است. هرچند قرآن در برخی موارد اختلاف شرایع را می پذیرد؛
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً»
«برای هر کدام(هر قوم و امت)یک راه ورود و یک طریقه خاص قرار دادیم» (مائده/48)
در عین حال، منشاء همه این تعالیم را از سرچشمه واحد می داند و بر پیوستگی تعالیم انبیاء تاکید می کند؛
«شَرَعَ لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی»
«خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم» (شوری/ 13)
مسلمین معتقدند إنزال تدریجی معارف الهی از طریق وحی، با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) پایان پذیرفت یعنی ظهور دین اسلام، با پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است، و قرآن آخرین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال برای بشر نازل شده است
بنابراین هسته مرکزی تعالیم انبیاء واحد است و اختلاف شرایع از نوع اختلافات عرضی (در برابر هم) نیست بلکه اختلافی طولی است؛ به عبارت دیگر، همه انبیاء هدف واحدی را دنبال می کرده اند و اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلاف در درجه و مرتبه است؛ یعنی پیامبران تعالیم یکدیگر را تکمیل و تتمیم کرده اند. به همین دلیل است که قرآن کریم هرگز کلمه «دین » را به صورت جمع (ادیان) بکار نبرده است و خداوند قرآن را با عنوان «مهیمن» (حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی) نام می برد:
«و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه»
«ما این کتاب را به حق فرود آوردیم در حالی که تایید و تصدیق می کند کتب آسمانی پیشین را و حافظ و نگهبان آنهاست» (مائده/48)
مسلمین معتقدند إنزال تدریجی معارف الهی از طریق وحی، با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) پایان پذیرفت یعنی ظهور دین اسلام، با پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است، و قرآن آخرین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال برای بشر نازل شده است. پس از محمدبن عبدالله (ص) تجدید نبوت ها ـ چه پیامبران صاحب شریعت و چه پیامبرانی که تبلیغ پیامبران صاحب شریعت را به عهده داشتند ـ پایان یافت. در قرآن به مسئله ختم نبوت اشاره شده است:
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین»
«محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است» (احزاب/40)
در آیه بالا، از حضرت محمد (ص) صریحاً با عنوان «خاتم النبیین» نام برده شده است. در آیات دیگری نیز به این مسئله اشاره شده است:
«و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً لا مبدّل لکلماته»
«پیام راستین و موزون پروردگارت کامل گشت، کسی را توانایی تغییر دادن آنها نیست» (انعام/115)
البته باید توجه داشت که معنی ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده رفع شده است. بلوغ و رشد فکری جوامع بشری هیچگاه آنها را از تعلیمات پیامبران مستغنی نخواهد کرد. تلقّی رایج و فراگیر از خاتمیت، کمال دین و جامعیت آن است. آنچه به واسطه ختم نبوت رفع شده، نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتهاست، نه نیاز به دین و تعلیمات الهی.
حضرت امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند:
«و لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل او کتاب منزل او حجة لازمة او محجة قائمة، رسل لا تقصر بهم قلة عددهم و لا کثرة المکذبین لهم، من سابق سمی له من بعده او غابر عرفه من قبله.علی ذلک نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الآباء و خلفت الابناء، الی ان بعث الله محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله لا نجاز عدته و تمام نبوته، ماخوذا علی النبیین میثاقه، مشهورة سماته، کریما میلاده»
«خداوند هرگز خلق را از وجود یک پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجت کافی یا طریقه روشن، خالی نگذاشته است، فرستادگانی که اندکی عدد آنها و بسیاری عدد مخالفانشان آنها را از انجام وظیفه باز نداشته است.هر پیامبری به پیامبر پیشین خود قبلا معرفی شده است و آن پیامبر پیشین او را به مردم معرفی کرده و بشارت داده است.به این ترتیب نسلها پشت سر یکدیگر آمد و روزگاران گذشت تا خداوند محمد(صلی الله علیه و آله)را به موجب و عده ای که کرده بود، برای تکمیل دستگاه نبوت فرستاد در حالی که از همه پیامبران برای او پیمان گرفته بود.علائم او معروف و مشهور و ولادت او بزرگوارانه بود» (نهج البلاغه، خطبه 1)
وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور ماموریت و پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر کسی نازل نمی شود و او را مامور اجرای فرمانی نمی نماید، زیرا به حکم «اکملت لکم دینکم» آنچه از این راه باید به بشر برسد رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممکن نیست این راه مسدود گردد
خاتمیت به معنای ختم پیامبری است زیرا پیامبری که «خَتَمَ المَراتب باَسرها» باشد؛ یعنی همه مراحل کمال را طی کرده است و راه نرفته و نقطه کشف ناشدهای را از نظر وحی باقی نگذاشته است. پیوند نبوتها و رابطه اتصالی آنها بیانگر این است که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل داشته و آخرین حلقه نبوت، مرتفعترین قله آن است. با کشف آخرین دستورهای الهی جایی برای کشف جدید و پیامبر جدید باقی نمیماند.
صدر المتالهین در مفاتیح الغیب می گوید:
«وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور ماموریت و پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر کسی نازل نمی شود و او را مامور اجرای فرمانی نمی نماید، زیرا به حکم «اکملت لکم دینکم» آنچه از این راه باید به بشر برسد رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممکن نیست این راه مسدود گردد» (ملاصدرا، مفاتیح الغیب: ص 13 )
پس ختم نبوت به معنی ختم انزال وحی برای ارشاد و هدایت مردم است و این به معنای عدم نیاز بشر به هدایت در هیچ دوره ای نیست.
منابع:
نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی (مترجم)، انشارات علمی فرهنگی، 1387
مفاتیح الغیب، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، محمد خواجوی (مترجم)، علی عابدی شاهرودی (مقدمه) انتشارات مولی
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: