مهربانا
جان مرا آن گونه آرام کن تا آنجا که بی مهری است
عشق بورزم آنجا که تقصیر وکوتاهی است ببخشایم وآنجا که نومیدی است به نور امید زنده نگهدارم
پس مرا ایمانی عطا فرما که تردیدها را با یقین استوار گردانم و اندوه را با شادمانی تباه سازم
که این است زندگی شکیبایان مصلحت
خدا جون منم دل دارم … ببین گرفته …
خودت نظری کن خدای مهربونم
تو بیان داشت و گفتی هیچی به اندازه اشک چشم بنده گناهکار و پشیمونم برام ارزش نداره
خدایا به همین اشک هام قسمت و بخش می دم کمکم کنی و پر رویی منو ببخشی
منو ببخش که اینجوری باهات حرف می زنم به خودت قسم قصد جسارت ندارم
تو خودت با مهربونیات منو پُر رو کردی
خدایا تنهام نذار و دستم رو بگیر
خدایا منو حتی برای یه لحظه رها نکن
سلام ای مهربان پرودگار پاک بی همتا
خدایا جز تو آیا مهربانی هست؟
گرچه پیمان خود را با تو بشکستم
نمی شد باورم اما چه زیبا باز من را سوی خود خواندی
عزیزا من گمان کردم که دیگر راه برگشتی برایم نیست
خداوندا مرا البته می بخشی
گمان کردم به جرم غفلت از تو مرا راندی و در را پشت سر بستی
حبیبا باورش سخت است
اما تو مرا اینک برای آشتی خواندی ؟
به پاس آشتی با تو اینک
من خدایا عهد می بندم
از این پس بی شکایت دوستت خواهم داشت
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: