آغوش گرم تـــــو مهر باطلی ست
بر همه ی سردی های روزگار
در آغـــوشم که می گیری حلقه ی دستانت
به دور کمرم حلقه ای ست از جنس نیاز
و ناز من این چشمانم است که با هر پلک زدن تو را هوایی می کند
من “کوهی” از دردم
بـــیا مرا در آغــوش بـــگیر
بــگذار تـــمام غم هایم در عــظمت آغوشت “کاه” شـــود… !
از عجایب عشق
تنها همان آغوشی آرامت می کند که دلت را به درد می آورد
وقتى در آغوشم آرام می گرفت
چشمانش را می بست
نمیدانم از احساسش بود
یا خود را در آغوش دیگرى تصور میکرد!
قصه ازآنجاشروع شدکه بسیارعصبانی بود
گفت اگه دوستم داری ثابت کن گفتم چه جوری
تیغ روبرداشت وگفت رگتو بزن
گفتم مرگ وزندگی دست خداست
گفت پس دوستم نداری
تیغو برداشتم و رگمو زدم وقتی داشتم
توآغوش گرمش جون میدادم اروم زیرلب گفت
اگه دوستم داشتی تنهام نمی ذاشتی
حسود نیستم
اما گاهی بدجور حسودی میکنم به آن هایی که
شب ها در آغوش خـــیالی یکدیگر به خواب می روند
زیــباترین معــاشقه آغوش است
زمانی که عاشق تمام معشوق را در برمی گیرد
آغــوشت بوی تلخ که هیچ بوی غرور میدهد !
و چه لذت بخش است که ریه هایم از عطر مردانگی ات پر شود
قــفل دستانت را بـــگشا
آنقدر خسیس مــباش !
فقط کمی آغوش میخواهم همین
گاهی اوقات آنقدر دلــت گرفته
و آنقدر خــسته ای که مـــحتاج یـــک آغوش میشوی
حتی یک آغوش خیـــالی . . .
“بیــا بــغــلم”
به راستی چه سحر و جادویی ست در این دو کلمه ؟
که شنیدنش در اوج غم ها عجیب آدم را آرام میکند
دیگر بالش هم آغـــوش مرا دوست ندارد
این را از گل های پژمرده شده ی روی لباسش فهمیدم
دریا که آغوش تــــو باشد
من شــناگری میشوم مبتدی!
مرا رهــا کن
بــگذار غرق شوم در این دریــای پــراحســاس
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: